فاطیمافاطیما، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

تیه کال مامان

تیه کال دختر چشم عسلی من

سفر زیارتی به مشهد مقدس

روزی که از باغ پرندگان برگشتیم رفتیم خونه ی مامان جون و اونجاااا دایی احمد گفت حاضرید بریم پابوس امام رضاااا و همه قبول کردیم و بار سفر رو بستیم    وسایل شخصیت رو توی کوله پشتیت گذ اشتم       و   فردای اون روز عازم سفر شدیم.  وای باورم نمیشد اینطور طلبیده شده بودیم. ممنونم امام رضااااا آمدم ای شاه ، پناهم  بده                خط امانی ز گناهم بده ای  حَرمَت  ملجأ  در ماندگان             دور مران از در و ، راهم بده ای گل بی خار گلستان عشق&...
18 ارديبهشت 1393

تولد 3 سالگیت مبارک

   اي ظرافت تپش قلب چکاوک، که  تو را بر رفيع ترين قله ي احساسمان قرار داد  با تمام وجود فرياد بر مي آوريم که روشن ترين فرداها تقديم تو باد ... کدامين هديه را به قلب مهربانت تقديم کنيم که خود گنجينه ي زيبايي هاي عالمي   اي شيريني لطيف ترين سرود طبيعت چگونه خدا را براي چنين بخشش رنگيني شکر گوييم   اي تنها دليل رد کردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي توام   اي بهترين چه خوب شد که به دنيا آمدي و چه ...
12 ارديبهشت 1393

باغ پرندگان

امروز صبح که تو توی خواب بودی و منم طبق معمول توی نت    دایی احمد زنگ زد و گفت آماده بشید تا با فریبرز ببریم باغ پرندگان. زود بیدارت کردم و وقتی بهت گفتم کلی ذوق کردی  . وقتی رسیدیم اونجاااا تا عقابها رو دیدی یه کوچولو ترسیدی و با احتیاط اطرافتو نگاه میکردی  . اینجا تا قو رو دیدی بهم گفتی مامان کفشامو در بیار میخوام برم توی آب   یه دفعه دلدار شدی وای عزیزم من تا طاووس رو دیدم کلی ذوقیدم و رفتم ازش عکس گرفتم  وای خدایا اینم طاووس سفید که خیلی دلم میخواست پرهاش رو باز کنه اما حیف ...
11 ارديبهشت 1393
1